ساقیا برخیز هنگام وصال یار شد
جام گلگونت شفای این دل بیمار شد
می بکامم ریز تازین خرقه جان بیرون برم
راه مستان را بگیرم تازه ام افکار شد
مژدگانی آمده فصل بهار ووصل یار
از شمیم جانفزایش چشم دل بیدار شد
باغبان بر مسند گل گلستان رونق گرفت
پرچم نصرو من الله بر کف سردار شد
پیک حق گفتا که (اقرا باسم ربک را )بخوان
نام معشوقش به گوش آمددلش هشیار شد
چون ندا از مصدر عزت سوی احمد رسید
گشت مبعوث نبوت محرم دادار شد
احمد مکی مقام وسید هاشم نسب
حامل وحی اللهی احمد مختار شد
با زبان توحید گوی وبا دلی امیدوار
آن نگار نازنین را محرم اسرار شد
حسن خلقش گشت نازل انک خلق العظیم
در بر دشمن اشدا علی الکفار شد
از طلوع نور او در شرق وغرب وماسوا
او چو قطب عالم وعالم بر او پرگارشد
خاتم پیغمبران ومنجی کل جهان
جلوه گاه نور چشمان اولو الابصار شد
پرچم سبز محمد میدرخشد در جهان
تاکه عالم بر قرارست نقش هر دیوار شد
مفتخر شمسی که هستی کمترین خدمتگزار
بر در دولتسرای عترت اطهار شد.